حسین...

شهید پازوکی داشت رو زمین با انگشت چیزی می نوشت

رفتن جلو دیدن چندین متر صدها بار نوشته "حسیــــــن"

طوریکه انگشتش زخم شده

ازش پرسیدن:حاجی چکار میکنی ؟؟

گفت:

چون میسر نیست من را کـــــام او
عشـــــق بازی میکنـــــــم با نـــــام او ...

[ چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:, ] [ 14:22 ] [ tina ]
[ ]

یادگاری...

[ چهار شنبه 28 آبان 1393برچسب:, ] [ 14:19 ] [ tina ]
[ ]

آب..

و تا ابد...

به آنها که قمقمه هایشان را زیر خاک پنهان کرده تا هوس آب نکنند...

مدیونیم...

[ سه شنبه 27 آبان 1393برچسب:, ] [ 13:18 ] [ tina ]
[ ]

سرشماری..

مامور آمار:

سلام مادر، از سازمان آمار مزاحم میشم.

شما چند نفرید ؟

مادر سرشو پایین میندازه و سکوت میکنه،

بعد میگه:

میشه خونه ما بمونه برای فردا ؟

چرا مادر ؟

آخه شاید فردا از پسرم خبری برسه . .

[ دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:, ] [ 15:49 ] [ tina ]
[ ]

شهید محمد ابراهیمی اکرادی

هربارجهت اعزام به بسیج نکا رفت می ­گفتند سنت کم وقدتم کوتاهه

شرمنده..

یک بار با گریه به خانه آمد می گفت دیگه خسته شدم

من چه گناهی کردم قدم کوتاهه

روبه برادرش گفت توبچه های بسیج ومی­شناسی لآاقل تویه سفارشی بکن

دیدم ناراحته به شوخی گفتم پسرم دفعه­ بعد

دفترکتابت ومچاله کن داخل پوتین قدت بلندمی شه

چند روزبعدازسرکاربرگشتم باخوشحالی به سمتم آمد

شروع کردبوسیدن من وگفت ممنونم باباکاری که گفتین انجام دادم وشد

بالاخره ثبت نام کردم

راوی:پدرشهید محمد ابراهیمی اکرادی

روحش شاد

 

. 
هربارجهت اعزام به بسیج نکا رفت می ­گفتند سنت کم وقدتم ک.

[ دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:, ] [ 15:43 ] [ tina ]
[ ]

عشق...

آیت الله مجتهدی:

مجنــونـان، چُرتـــکه نمی اندازند ...


صلوات شُمار هم ندارند ...


چون کاسبی بلد نیستند!


آنهـــا عاشق اند ...


عاشقان را کاری به بهشت و جهنم نیست ...


یـــــار را می بینند و بس ..

 

آیت الله مجتهدی: 
 
مجنــونـان، چُرتـــکه نمی اندازند ....

[ دو شنبه 26 آبان 1393برچسب:, ] [ 14:45 ] [ tina ]
[ ]