حدیث عشق مادر..

حدیث عشق مادر...

به دنیا آمد تا دختر کسی شود... ازدواج کرد تا همدم کسی شود...
بچه دار شد تا مادر کسی شود...
برای همه کسی شد...
اما خودش بی کس شد...

یارب مارا به فاطمه زهرا ببخش وشعورمان را از ما مگیر...

[ یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:, ] [ 19:21 ] [ tina ]
[ ]

گنجشک و آتش...

گنجشک و آتش

گنجشکی با عجله و تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت!

پرسیدند : چه می کنی ؟

پاسخ داد : در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر از آب می کنم و…

آن را روی آتش می ریزم !

گفتند : حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است ! و این آب فایده ای ندارد!

گفت : شاید نتوانم آتش را خاموش کنم

اما آن هنگام که خداوند می پرسد : زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه کردی؟

پاسخ میدم : هر آنچه از من بر می آمد!

[ یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:, ] [ 19:21 ] [ tina ]
[ ]

یازهرا(س)...

تو میروی به سفر دست حق پناهت باد

دو چشم منتظرم تا ابد به راهت باد

٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭٭
خدایا مرا همان کن که خودت میخواهی....


التماس دعا...

گــــــــــر نگاهی کند زهرا(س) به ما....

یازهرا(س)...

[ یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:, ] [ 19:4 ] [ tina ]
[ ]

اســفند..

[ یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:, ] [ 18:57 ] [ tina ]
[ ]

وضعیت قرمز..


آن روزها ، بوی سیر می آمد و وضعیت قرمز بود
ایستادیم ،
در بُهت دشمن و در میانه ی سنگر
چون سپر ،
در هجوم قهر ، برای شهر!
با هر ترکشی ، کبوتری پر کشید
و لاله های خونین بال ،
در آنسوی خاکریز
دپو شدند!
در دریای خون ،
لبریز باور شدیم
و در راه داور در خون شناور!
صدها هزار پاره به معراج رفتیم
و برای صدها هزار کبوتر خونین بال
دست تکان دادیم ، تا وضعیت شهر قرمز نماند
و نماند!

ولی...

این روزها ، بوی فراموشی می آید
و وضعیت زرد است
و کس نمی داند که عزت،
چه بهایی داده است،
که رهایی زاده است
خیلی نامــردیم
راه را گم کــردیم
آتش سرد شدیم
از وفا طرد شدیم
معدن درد شدیم
یادمان رفت که خرج تو و من گشته شهید

[ سه شنبه 25 آذر 1393برچسب:, ] [ 13:26 ] [ tina ]
[ ]

نبودن ها...

هنوز هم با تمام نبودن هایت دلیل بودن منی....

روزگــار نبودنت را برایم دیـکـتـه می کندپدر و نـمـره ی من باز می شود صــفر هنوز نـبودنـت را یاد نگرفته ام

میدانـی؟ دیگـر حتـی انقـدر توان ندارم کـه برنـجـم تو بتـاز....

چه فرقي میکند... کجا باشم؟ من که جز تو... چيزی نمیبينم

یادت، پرچم صلحیست میان شورش این همه فکر

حواسم کفتر جلد رویای تو شده است هر چقدر پرتش میکنم باز آشیانه اش، بام خیال توست

پدرم آســمان نيــستم کــه هــر پـــرنده سـهمی از مــن باشد مــن آن پــرنده ام که ســهم آسمانش را از چــشمان

"تــو " ميخواهد

من "تو" را به دست خدا سپردم ..

٭٭٭٭تقدیم به دختران شهید وکوثر بانو...٭٭٭٭

[ شنبه 15 آذر 1393برچسب:, ] [ 13:17 ] [ tina ]
[ ]
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد